loading...
دل نوشته ها
نیما بازدید : 19 سه شنبه 14 آبان 1392 نظرات (0)

میگی‌ بازم کنار همدیگه واژه بچین؟
راجع به چی‌؟ باشه بشین
چشماتو باز کن یه لحظه مال من باش
یه لحظه بیا توی حس و حال من باش
پس میکروفن رو به دست من تو بده بگم
از این زمونه و از دلی‌ که تکه تکست
هر آهنگ منم مساوی ذکر یک درد
جز این هم ندارم یه فکر بهتر
از جومنگی بگم که شده سمبل رشادت؟
ایران براش شده مثل صندوق تجارت؟
پس هنرمند وطن الان کجاست نیست؟
اون تو زیرزمین می‌خونه چونکه مجاز نیست
از چی‌ بگم برات؟ انتظار داری چه چیزی از جیب من درآد؟
به جز کاغذ سفید پاره، خوب آره رفیق
حرف توشه ولی‌ با خودکار سفید
تو هم مثل منی‌ تو هم کم درد نداری
درد اصلیت اینه که تو همدرد نداری
من کسی‌ نیستم با این زخم‌ها دردم بگیره
ولی‌ این اشک‌ها رو کی‌ می‌خواد گردن بگیره؟

از چی‌ بگم خدا از این بنده‌های خسته؟
از این همه درد تموم دنده هام شکسته
خنده هامو نبین این خنده هام یه چسبه
رو لبم این منم با یه ردّ پای خسته
از چی‌ بگم؟ بگو از یه روح زخمی
که باید یک‌تنه بره تو قلب کوه سختی؟
از روز‌هایی‌ که خط خوردن توی تقویم
خبر میدن از یه اجتماع رو به تخریب
از چی‌ بگم؟ از بچه‌های پائین شهر؟
که غذا واسه خوردن دارن ماهی‌ یه شب
اونکه تنها دلیل خوابش به عشق فرداست
تنها پاتوق عشق و حالش بهشت زهراست
یا که بگم از اون رفقای کاخ نشین
که هستن تو واردات کالای ساخت چین
تو به من اینو بگو من از چی‌ بگم خوب؟
ما گفتیم و تموم درد‌ها ریشه کن شد؟
از چی‌ بگم برات؟ شاید قصه دوست داری
مثل قصّهٔ اون همکلاسیان روستایی
اگه قصّه تلخه گناه واقعیت
داستان نرگس و گل‌های باغ میهن
که نشستن با صد چرا و افسوس کاشکی‌
یه بخاری جای چراغ نفت سوز داشتیم
چراغ افتاد توی کلاس و گور گرفت
آتشی که پوست بچه‌ها رو مثل گرگ گرفت
یه طفل معصوم با داد و فریاد گفت زود
بدوین سمت در ولی‌ در هم قفل بود
چشمام خشک شد یه کم بهم اشک بده ایزد
این بچه‌ها با کدوم دست مشق بنویسن؟
کودکی مرد در راه کلاسیکه
سوخت و منتظر یه جراح پلاستیکه
یاس نمیخواد ته قصّه رو هرگز ببنده
چون باز دلش می‌خواد که نرگس بخنده
از چی‌ بگم که صبح نشده غروب زد
تو قلب بچه‌های مدرسهٔ درودزن
غصه نخور صدام رو بشنو از زیر خونت
من صدات رو به گوش همه میرسونم
از چی‌ بگم دلی‌ که فقط اسمش دله؟
یا عمری که نصفش اشکه نصفش گله؟
یا از روح توی زندون که جسمش وله
آدم مجبوره که با شرایط وقفش بده
از چی‌ بگم بگو از یه روح زخمی
که باید یک‌تنه بره تو قلب کوه سختی
ولی‌ قسم به خدا قسم به روح تختی
که من بدون ترس میرم به سو‌ی تقدیر
خیلی‌ خشنه زندگی‌ ولی‌ حوصله کردم
تو فشن زندگی‌ من یه مدل دردم
ولی‌ دفتر گذشته‌ها رو ذرّه ذرّه کردم
اومدم جلو که پی‌ دردسر بگردم
از چی‌ بگم ؟؟؟

نیما بازدید : 8 سه شنبه 14 آبان 1392 نظرات (0)
بشکاف برو جلو، این زندگی‌ بهت میگه بدو بدو
تا پاهات از خستگی ذوق ذوق کنن و، به دیواره مرگ سوک سوک کنن و
یکی‌ نیست بگه چته ، یکی‌ نیست یه امیدی به دل تو بده
میمونی تک و تنها با یه دنیا گله، یه روح تو زندون با بدنی که وله
تو دل دنیایی که بهش داری میگی‌ بی‌ رحم، از اول داری میگی‌ سیرم
من هر دردی که دیدی دیدم، با این کوله بارها به سمت پیری میرم
میبینی‌ پس حتما یه تیریپی هست، تو باید ببینی‌ درد‌ها رو تا بگیری درس
یه روزی درد از بخت تو میچینی پس، واسه ی هر دره بسته کلیدی هست
وقتی‌ غرب و شرق در جنگ گرم و نرم، مرد و زن در نقش رهگذرو
در گذر از مرز مرگ و خسته از تفنگ تق تق کمک کمک
دختر و پسر سر مست الکلن، تا درد رو در هر لحظه حل کنن
هرج و مرج در بطن و سطح شهر و، مردمم سرگرم ضرب و شتم
این حرفا قابل درکن، ولی‌ من قاتل مرگم
چشمامو یه مشتی خاطره تر کرد، ولی‌ بازم منم عامل حرکت
پس من میجنگم
میدونم تو هم هستی‌ پر از درد، ولی‌ بگو بلند تر بلند تر، با صدای برندت مرتب بگو
من میجنگم
بگو مجدد مرتب، بگو بلند تر بلند تر، با صدای برندت مرتب بگو
من میجنگم
یاس، با دلی‌ که مثل دریاست
کسی‌ که، تنها دوست و رفیق فرداست
من از تو دل زده ترم، به امید لذت هدف
تو این جو مه‌ زده قدم زدم رسیدم به نهضت قلم
اینو میخونم و قلبم به تاپ تاپ افتاده با ضربان هزار تا
مغزم پره حرکت شتاب دار، لحنم همه کلمات رو شکاف داد
جاودانه میمونیم و هستیم پیشت، بالاخره دشمن اسیر میشه
یه سرباز وقتی‌ که میرسه به ته خط، تازه تبدیل به وزیر میشه
من میجنگم بی‌ سنگر، سر دره این جنگل رو میبندم
اونایی که بینندن دیدن من، که چطور بی‌ همدم میرفتم
به سمت هدف و اون پلی‌ که ساختم و، گذشتم از حتی اونی‌ که باختم
فردا بهم میده امید تاختن و، منم از قوام یه کمیته ساختم
من دلم به طرفدار پشتم،گرم همه هدف‌های دشمن
مثل برگ و علفهای خشکن، که له‌ شدن با قدم‌های محکم
اونا دنبال شر میگردن، بازندن اینو شرط میبندم
اگه دشمن نداشتم، باید به قدرت خودم شک می‌کردم
منم جزو همون عده ام، که پر از درد و غم تموم سنم
رو سر کردم ولی‌ حالا با قدرت، می‌تونم بگم که هنوز زندم
من میجنگم
میدونم تو هم هستی‌ پر از درد، ولی‌ بگو بلند تر بلند تر، با صدای برندت مرتب بگو
من میجنگم
بگو مجدد مرتب، بگو بلند تر بلند تر، با صدای برندت مرتب بگو
من میجنگم

نیما بازدید : 1757 سه شنبه 14 آبان 1392 نظرات (0)

با تمام ِ وجود غمگینم مثل ِ وقتی که زن نمی سازه

مثل ِ وقتی که دوست می میره مثل ِ وقتی که تیم می بازه



با تمام ِ وجود غمگینم مثل ِ اوقات ِ تلخ ِ تنهایی



فکر کردن به س_...._ک......._س با رویا شرم ِ احساس ِ زود ارضایی



با تمام ِ وجود غمگینم لول ِ تریاک زیر ِ این تخته



دست و پاهامو با طناب نبند ترک ِ اعتیاد واقعا سخته



با تمام ِ وجود غمگینم مرگ، جزئی ازآرزوم شده



بهتره، شعرمو شروع کنم بازسیگار ِ من تموم شده



با تمام ِ وجود غمگینم شادی ام مال ِ سالها قبله



چشم ِ باز ایستاده می خوابم مثل ِ اسبی که توی اسطبله



با تمام ِ وجود غمگینم کشورم نفت به جهان می ده



شهرونداش مثل سربازن همه چی بوی پادگان می ده



با تمام ِ وجود غمگینم تشنه ام، مثل ِ فیل ِ بی خرطوم



رو سرابم دقیق شه چشمام، عاج ِ من خرد می شه با باتوم



با تمام ِ وجود غمگینم حق ِ آزادیم انتزاعی شد



وای هفتاد میلیون مثه من... درد ِ شخصیم اجتماعی شد.

نیما بازدید : 29 سه شنبه 14 آبان 1392 نظرات (0)

تو میشی‌ پله بقیه بالا می‌رن ازت تو چشات نیگاه می‌کنن و بهت میخندن

میشه دائم باهات از امید و اعتماد بگن تو باور میکنی‌ اونا تو رو به گور میسپارن

تو یه دستمال چرکی تو دستشون همین لجن روحشون و با تو پاک می‌کنن

نیگاه میکنی‌ به دورو برت میبینی‌ همه گیر کمر و شکم اینه مرام رمه

هورا میکشن برات میشی‌ شاعر ملی‌ ارزش داری براشون اره خیلی‌

مث تو اومدن و حالا اسمی نیس دیگه ازشون هه پس چی‌؟

یعنی همه چی‌ دروغه فقط توئی و خودت یعنی همه دروغه خودت و گول نزن

هر کی‌ دسته راستشو دراز کرده توی دست چپش خنجر خوب ببین

“یعنی همه چی‌ دروغه حتئ تو حتئ من یعنی ببین و بمیر ولی‌ بیخود جوش نزن” (۲)

حتئ تو که تو بغلمی و از عشقی‌ دم میزنی‌ و اشکت دم مشکی

هس ولی‌ فکرت پیشه کسیه که وقتی‌ گیج میشی‌ پولش و میبینی‌ آره مشتی‌

هر کی‌ دنبال یه چیزیه تو کسی‌ دیگه رابطه یعنی یه معامله که سود بده

تا جایی‌ که مصرف بشی‌ ارزش داری اینو میگن ارزشه انسان اره حاجی

یعنی همه چی‌ دروغه عشقت حرفه مفته میفروشی راحت منو اگه پاش بیفته

یعنی همه چی دروغه جز فقر منو یه سر که زیادی کرده واسه این تنو

دروغه همه چی‌ جز اشکای اون مردی که تو آینه خودشو میبینه و گردی

نشسته رو موهاش همه چی‌ شو باخته تویه سلولی که دنیا واسش ساخته

یعنی همه چی‌ دروغه جز خون سعید عروسی‌ که تو حجله دامادشو ندید

یعنی همه چی‌ دروغه جز خرمشهرو مردای تیکه تیکه و زنای بی‌ شوهرو

دروغه اون که زیر تانک رفت رهبر نبود

رهبر دره گوشش لا لا یی مرگ می‌خوند

همه چی دروغه جز شاعری که نیومده همه چی دروغه جز شعری که کسی نسروده

همه چی‌ دروغه جز پاکت سیگارم نتی که یه روز گم شده رو گیتارم

همه چی‌ دروغه جز فصل سرد فروغ یعنی همه چی‌ دروغه حتئ دروغه این دروغ

نیما بازدید : 80 سه شنبه 14 آبان 1392 نظرات (0)

سلام بچه ها اگه شعری یا اصلن جمله ای خاص داری یا متن اهنگ از هر خواننده ای یا حتی حرف دل اون رو یا تو بخش نظرات بذار یا برفست به ایمیلم

DelNeveshteh92@Gmail.com

چاکرتونم

بزودی با شعرای خودم میام

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 6
  • بازدید ماه : 12
  • بازدید سال : 102
  • بازدید کلی : 3,306